هنوز مشغول خواندنی؟
مگر یک درد
چند صفحه دارد
- March 2020 (1)
- February 2020 (3)
- November 2019 (1)
- June 2019 (1)
- October 2017 (1)
- September 2015 (2)
- August 2015 (2)
- November 2014 (2)
- October 2014 (1)
- August 2014 (1)
- May 2014 (2)
- June 2013 (4)
- May 2013 (2)
- April 2013 (2)
- February 2013 (3)
- January 2013 (1)
- November 2012 (1)
- August 2012 (1)
- June 2012 (35)
- May 2012 (23)
- April 2012 (11)
- March 2012 (12)
- February 2012 (15)
- January 2012 (21)
- December 2011 (19)
- November 2011 (18)
- October 2011 (9)
- September 2011 (7)
- August 2011 (9)
- July 2011 (36)
- June 2011 (18)
- May 2011 (22)
- April 2011 (20)
- February 2011 (26)
- January 2011 (28)
- December 2010 (10)
- November 2010 (10)
- October 2010 (12)
- September 2010 (12)
- August 2010 (9)
i'm still here
صدای موریانه را با موسیقی
قطع میکنم
سیگار سکوت
میکند
این جان چوبی من موریانه هضم میکند به دیوارهای صوتی بگو بیشتر موریانه پخش کنند نمیشنوم موسیقای زخمی غروب را که به سفیدپوشان ساختمان روبهرو تاریکی تف میکند هرآنچه باشد چرک میکند باران این روزها اشک خلطی خورشید میشاشد بر رهگذرانی که جای چتر عینک سیاه مد شده است این روزها خشکم به خشکی مراسم تدفین مادر مورسو بگو بهشان این مرده نم پس نمیدهد نمیخواهم به جانم بکوبم چوبش صدای زنگ میدهد شبیه جیغهای خونیای که حتی کور میکنند چمدان را از چپت بگذار راست میرویم به سفری دیگر خیلی خسته باش و مثلا خواهان ماندن آنها نمیدانند که تو مسافر نیستی تو خود قایقی جهانات اقیانوس من هم نمیدانستم تا زمانی که چوب دستیات از عرشه به قهقرا ول شد تازه فهمیدیم تازیانهی چوب بر رکود آب نیست که میراند- کشوقوسهای اقیانوسی تشنه است که روان میکند.
آب و موریانه و چوب قاطی شد افتادیم اینجا حالا یا موریانهها خفه میشوند یا چوبها تولید مثل میکنند؛ افتادمان به پرتگاه بعد باید است.
بهشان بگو
جهان من میریزد بر
ساختههای خودم
جهان شما چطور؟
من هنوز نویسندهام
مداد شما چطور