on the run ;01

می‌خندم و سیگار‌کشان به مرده‌هایی که
فکر می‌کنم.
جسد بچه‌سگ‌هایی که می‌رفتند وقتی
مرگ بو می‌داد
ما نادان بودیم که دنبال‌شان نگران
می‌رفتیم و صدای خنده‌ی خدا.
پر بود توی گوش‌مان
ترس از تکرار سرگیجه‌ها
پرده و پتو یکی می‌شدند هی
اتاق به جنگل از ناکجا سر می‌آورد در و
پنجره 
پنجره باز زوزه می‌کرد توی هوش‌مان
زندگی مرگ بود و هست و انسان
چه بود که ساختی ای ‌مهربان
ای خدای من خدای سگ‌های یتیم و نیمه‌جان
چه‌طور شد چگونه من حیوان و
این اختیار
چرا این همه فکر می‌کنم به 
مرده‌هایی که
سیگار‌کشان.