اِستیو، به عنفوانِ من بگو
مرا رگ بزند و
تو را پَس بگیرد.
من از تمامِ پیش از پایان به شروعِ پیش از اِتمام رسیدم
از آنجایی که ما همه چیز را از تَه به سَر میرسانیم، کاهش عمر به کیفیتـَش توجیه و کیفیتِ عمر به درازناش ترجیح داده شد. نتیجه اینکه من فقط یاد میگیرم- (به) کار نمیگیرم. خوابهایِ زیرِشیروانی معترفاند که چگونهیِ «بود» چهخونـهی «ماند» را فاعلِ تمامِ رفتنها کرد. از آن سو که «رفت»، «نماند» نیست. که سببِ رفتن ماندن است. ساده است: بودنِ من با ماندنم منافاتِ فاحشی دارد؛ «بود»ِ من با «ماند»ِ من میرود. حتی که صدایِ پاریدنِ سگ را از بیزوزهگی کسی نشنود- به من بگو آیا برابراَند سگانی که فرار میکنند با سگانی که میروند؟
اِستیو، دیشب از تیمارستان صدایِ جیغ نیامد
تو هم شنیدی؟
که من زیر دندانهایِ بغلدستی سکته کردم؟
پنجره کمآبیش بسته میشود اما هنوز کوانتومهایِ جاکشِ نور نمیدانند این خانه انرژی را قبل از آنکه پیشآرد پَس میدهد. «میک ماس» صدایِ خونی دارد؛ با اینکه این روزها کافی هم به حدِ اکتفا کافی نیست، اما فانی همچنان باقیست. من به کَندَنِ بیش از هیچِ حفرهها فکر میکردم. اما سئوالِ سادهای دارم، پس من کجا نخوابم ؟ به کدام چاه بیوفتم دیگر، وقتی از بیرون رفته و به درون مراجعت نکرده باشم؟ باید بررسی کنیم چرا «ناکترین» فقدانِ من- که صبر باشد- صبر میکند ؟ بیا چشمانت را ببندیم، ببینیم که چطور در ماورایِ وحش نمیشود اینجا چشم بسته و کور نبود.
اِستیو، راستی چرا جایِ من نیستم؟
جایِ من مگر نیست؟
اِاِاِ ،
دوربینم را نیاوردم،
بیا عکس بگیریم
این سیاهـهی غمانگیزیست از آدمی که در بایگانیِ انتهایِ راهرو سمتِ چپ، به راست شدهگیِ کیرِ سگ تن میبازد و سگ میزاید. من از آرامشی که شبهایِ تیمارستان نشخوار میکرد، میترسیدم. با این حال، میلهها میدانند که هیچکس به اندازهی من لیسه به پستانِ رفتنِ شب نمیمالید که بیآید. من تغذیهام نور بود. خوب میمکیدم تا به تاریکِ بیداری پنجه و شبها من مست بودم. در اتاقِ تاریک هیچکس زنده نمیمانْد که عمرِ من ماند. با این سگجانی، من کوتاهیِ سرتابهتهِ اعدادِ رویِ قبرم را به فاصلهی من تا ما ترجیح میدهم. اگر خیابانها وکالت دهند، پنجره را به رویِ خانه ببندم و درون بپاشم. وَ اگر نه، ناچار «آرکایو» را به عقدِ کوچه درآورم. هرجور که حساب کنی، یک حال بیشتر ندارد: پشت به خیابان یا رو به دیوار.
اِستیو، بگو برانکار بیآورند
باقیاش را خودمان میرویم.