junk erection

این در حالی بود که من گذشته را به عنوانِ یک پس‌آمد که به شخصه تلفه‌اش بودم، رویِ تخت انداختم و به سردیِ سیگار؛ لُخت شدم. صدایِ مُخدرِ «آرکایو» خیلی نفهم است. ویران‌گرانِ از این قبیل تنها برایِ فروشدن در رخنه‌هایِ بیگانه‌گایِ درون به کار می‌آیند. که البته اگر اسمش «کار» باشد، ما باید هر چه تَر نعوظِ واژگانِ‌مان را فرو شویم در.
از آن خون که هیچ کَس نفهمید درهایِ خروج پذیرایِ استدلالِ بازگشتی نیستند، این نطفه را جز گودال‌هایِ به‌درون، سوراخی زخم نمی‌کند. ما خود را جمع می‌بندیم.آن چنان که هنوز نمی‌دانیم لفظِ غامض «کَس» دقیقاً کدام گونه را اطلاق می‌شود، بد نیست بدانند که «دقیق» بعد از آدم به کلی مفقود است و ما بی‌توجه که توجه‌اَند و دندانِ منطق‌ِشان گیر که هی؟ کدام «ما».
حالا محاسبه کن ببین نباید گاهی هم بیش از حدِ انتظار سکوت شویم و بی‌انفجار. وقتی که بیهوده‌گی معنا می‌کند فرو‌کردنِ چیزی را در بی‌کُسیِ کَسی که نمی‌تواند که بداند-  فرو‌شده‌گی دارایِ ژرفایی‌ست که قعر ندارد.