Leaving Eden

دارم چکیده می‌شوم. خشک می‌شوم. چه خواهم شد؟ چه می‌شوم. مایعِ وجودی‌ـ‌ام به کدام آب‌راه سرازیر می‌شود. فاضلابِ بودن‌ـ‌ام اشباع خواهد شد. خیس و گــُه‌گرفته. چکیده می‌شوم. خشک و چروکیده. آیا این مربوط به مرگِ تدریجی‌يِ رویاهاست؟ رویاهایی که در کالبد ریز‌ریز شده‌ی سلول‌های سطح رویین باورم حبس شده‌اند. مرگِ روزانه‌ی سلول‌ها با تمامِ رویاهایم چه‌کار می‌کند. کم‌کم، چه بلایی به دامِ تله‌ی بی‌حس و بُرنده‌ی بودن‌ـ‌ام خواهد افتاد. بار دیگر چشم‌ها را باز می‌کنم. می‌بندم. بار دیگر نور از دهانِ خشکِ پنجره بالا می‌آید و صبح با همه‌ی نا‌شدنی‌ها، در‌نهایت، می‌شود. تاریک شده است. بار دیگر از بی‌داری‌یِ شبانه می‌پرم. به خواب می‌روم. چشم‌ها را باز می‌کنم. هر‌چه در خواب بالا‌‌آورده بودم، نشخوار می‌کنم و به‌آرامی غورت می‌دهم. می‌فهمم که آب شده‌ام و دارم چکیده می‌شوم. کجا هستم. کجا می‌ریزم. نمی‌فهمم. تراکمِ خیال‌های رکب‌خورده در باریکه‌ی عبورِ باورِ سیال‌ـ‌ام، فهم را دچار گرفته‌گی می‌کند. راهِ گذرِ عناصرِ غوطه‌ور در سیال را، سد می‌کند. همه روی‌هم تل‌انبار می‌شوند. با تمام خسته‌گی‌ها روی‌هم می‌افتند و سنگینی‌یِ تن‌هاشان توانِ حرکت را می‌بازد. جایی، ناگهان، سوراخ می‌شود. بی هیچ اخطاری، هست و نیستِ درونِ باریکه در گذرِ نامرئی‌یِ زمان، گرفتارِ چکیدن می‌شود. قطره‌قطره تباه می‌شوم. و هم‌چنان باورِ زخم‌خورده، چرکین‌شدن و نم‌پس‌دادنِ خود را انکار می‌کند. سرم درد را از گوش‌ها به بیرون فشار می‌دهد. آن‌قدر بازوهای ادراک ضعیف شده‌اند که زور ندارند اُبهت این درد را حمل کنند و مدام پس می‌زنند. این‌جا یک بازی‌چه‌ی متحرک داریم که به‌زودی، تنگ می‌آید. که از بررسی‌ی‌ِ اوضاع، وحشتِ رویآرویی با حقیقت به لرز‌ـ‌اش انداخته. من هستم. من، مهندس ناظر تمام این خراب‌کاری‌ها. رخنه‌ای که در آشوب شعوری‌ام ایجاد شده را، می‌بینم. دارم چکیده می‌شوم. کاری نمی‌کنم. خشک و تبخیر می‌شوم. سطح‌به‌سطح. دچار تبخیر می‌شوم. و در صفحه‌ی بعد همه‌چیز را چند‌باره نشخوار می‌کنم. مثل کاغذ و از آن خشک‌تر و تکیده‌تر و از خودم شُل‌تر خواهم شد. در کدام آب‌راه خواهم شد. خواهم شد. چه‌قدر زمان می برد. خواهم شد. خواهم شد. در مایع خشک مغز. خواهم شد. حل خواهم شد. جایی می‌چکم و بی‌صدا. خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم شد خواهم