Home In Negative

مرا کوچ کن باز به شب‌هایِ دندان‌خای‌ـه‌گی
این خیابان به کسی بر‌نمی‌گردد - خانه‌ای نیست در آن کوچه که چراغ نداشته باشد
من .
همه‌شان نیسته‌اند
من از چریدن در سیاه صحرایِ انگشتانم خسته‌ام
نور، نمی‌بینی دیر است، دور نیست
دور در پیرترین جنینِ مُرده‌ام مثل سگ می‌لرزد -
نطفه‌ام را کور ببین من از اینجا «رفته‌ام»
گِره‌ی رگ‌بافی‌هایِ‌‌دو‌سر‌پاریده:
گردنِ تَر ْک- نایِ فریاد به فرایِ درون را ندارد
ریش‌آریشِ ریه‌اش پژواکِ فهمیده ناگوی‌ـه‌هایِ مرا خِس‌خِسانِ خون است، بی‌دود
تشریحِ تنِ تاریکی‌ترِ تَر ْک- به تَرَک انجامید
پیش از این خانه انکارِ نیمه‌گیِ شب به روز آسان بود،
دیده می‌شد آسمان بر پنجره نمی‌نهد روشنایِ تشنج‌زایِ از گا آمده را
نور همان بود که نه.
رعشه‌گی‌ش از در و دیوارِ سرخیِ اتاق خانه می‌ساخت
سوختِ آن تاریکی خون‌لَخته‌ی خود‌باخته‌گیِ انگارم بود به.
که
بعدها گفتند: تاوان.
پس در این خانه «در» به «از» وامانده-
ابهام، بی‌شک می‌گوید روزی بیست‌وپنج‌ ساعتِ سرگردان پیشِ شب جا مانده
 در این خانه
پس از این خانه تخت مُرد-
پس در این خانه می‌خوابم
از این خانه «رفت» بالا به سَرِ من تُفید
پس در این خانه «ماند» تفنن شد
شیمیایِ جنون به جغرافیایِ سیاره‌ی خبر از نیمه‌ی تاریکِ ماه ندار مغموم است
از غم اما فقط خمار‌کاشی‌هایِ حمام می‌گِریند
گور، دیدی چه به تَه‌ـَم آمد؟
نا‌سِگالیده نماندم لیکن سر‌پنجه‌ی سگ‌سانیِ رنج از سَرِ گِل به گایِ لایِ باورم رسید
درید تدریجِ حیرانی‌اش ویرانِ‌ناگهانِ مرا
تا هفتاد ساله نمرده‌ام، تَر، بیا-
نور نور نور تو اینجا چه نمی‌کنی؟
تکلیفِ جوان‌تن‌مُرده‌گیِ من را نوشتی یا نه ؟