(Instrumental)

گلویت درد می‌کند، سگ جان ؟
می‌فهمم.
عَرَت بالا که می‌آید جموش‌آنه زوز می‌شود
دُمَت، بی‌تکان‌ـَت، اِنزال‌خشکه‌هایت را رَج می‌زند
زود بِمالَم به خود- آرواره‌گانِ من آواره‌اند هنوز- پوزه‌ات را بده
بویِ آن‌ـَت آنِ من
مویه‌گانم را بِدَر- پنجه تَرکیده‌هات کار می‌کنند اگر
نعره‌هایِ دیشبم بیدارترَت نکرد-   تَر   چِرا
لَرز‌لَرزِ بی‌خویشِ استخوانت یک دَوال پوستِ پوسیده را هم پاره کرد
هنوز که دندان به زبان تیز می‌کنی؟
راستی چرا وقتِ خود‌گزیده‌گی چشمانت را می‌بندی؟

خیابان رَد می‌شود- ولی من هنوز واکنش را
در سیخِ گوش‌هایِ تو می‌جورم- خیابان رد نمی‌شود
صبر می‌کنم
صبر می‌کنم تا یک شب کنارِ تخت مُرده باشی و من.
هر روز می‌دانم تو بو برده‌ای شب نیست و تابستان.
دیوارها دیده‌اند رویِ خون‌ریده‌ـَت گریه می‌کردی
چند بار نگفتم تحمل کن ؟

پارس
پارس
پارس
پارس
همین حالا
قلم را بگذار زمین
بویِ انفجار می